چشم هایت

با اقتباس از شعر استاد عزیزم جناب فاضل نظری و البته کسب اجازه از محضر استاد گرانقدر"به خداحافظی تلخ تو سوگند نشدکه تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد"** خواستم دل بکنم از دل و دلبند نشدرفتی و این دلِ در ب چشم هایت...ادامه مطلب

‍ ‍ دیگر کسی را جز خودم باور ندارم
کاری دگر با چشمهای تر ندارم

   دور و برم دیوار چیدم تا ثریا
من اعتقادی به در و پیکر ندارم

   مثل عقابی، زخمی ام از تیر صیاد
در گوشه ای افتاده، بال و پر ندارم

   من بارها از مرز افتادن گذشتم
تاب عبور از دره ای دیگر ندارم

   از پرچم همرنگ موهایم بخوان که 
من قلعه ای مخروبه ام، لشکر ندارم

   موی سپیدم حاصل یک عمر عشق است
دیگر کسی را جز خودم باور ندارم

#جلال جاوند

چشم هایت...

می رسد روزی که این مردم به جرم عشق تو

پیش چشمان تو، من را سنگسارم می کنند

#از مجموعه غزل دیگر

 

چشم هایت...

بی رحم ترین حالت یک شهر همین است

بارانُ

خیابانُ

منُ

جای تو خالی...

 

#جلال جاوند

#از مجموعه  غزل "دیگر"

#منتشر نشده

چشم هایت...

بی حوصله ام
 گلایه ای نیست...
ولی...!
لعنت به کسی که بی وفایی بکند

#جلال جاوند

چشم هایت...

موی بر هم زده ات جان مرا می خواهد
بت چشمان تو ایمان مرا می خواهد

آذر از هر نفست در تن من می پیچد
مهر دستان تو آبان مرا می خواهد

پلک بر هم زده ای صاعقه بر پا شده است
این همه معجزه قران مرا می خواهد؟

سیب سرخی ست نفس هام که افتاده به رود
ابروانت سیب غلتان مرا می خواهد

مقصدم جای دگر بود ولی تخت سبا
به گمانم که سلیمان مرا می خواهد

به تو سوگند که این حال و هوایت بانو...
به یقین حال پریشان مرا می خواهد

#جلال جاوند

چشم هایت...

خوبِ من دور شوم، دور شدن را بلدی؟دور خود پیچش و محصور شدن را بلدی؟یا که من مست شوم با تب تند نفستخوشه های تر انگور شدن را بلدی؟با سر و چشم بگویم که تو منظور منیوسط جمع تو منظور شدن را بلدی؟بین موهای ت چشم هایت...ادامه مطلب

@ParsseDarKhial

مجموعه غزل "پرسه در خیال" در اسفند ۱۳۹۷ به چاپ رسید و با استقبال مخاطبین خیلی زود یعنی در فروردین ۱۳۹۸ به چاپ دوم رسید.

با سپاس از همراهی شما خوبان

چشم هایت...

 خواستم دل بکنم از قفسی تنگ، نشداین دلِ ساده حریفِ تویِ دل سنگ، نشدکاش در موی خودت دست نمی بردی چوناین دلم رفت و دگر آن دلِ دلتنگ نشدخواستم پر بکشم سمتِ تو ای خورشیدمکوهِ در چنگ زمین با تو هماهنگ نشد" چشم هایت...ادامه مطلب

دیگر برای من کنارت جای خالی نیست
دیگر برای عاشقت ، انگار حالی نیست!

این روزها دیگر تو هم از من نمی نوشی
تا چشمه باشد، صحبت کوزه سفالی نیست

دیروز دیدم یک نفر در گوش تو می گفت
تو نازنینی؛ قسمتت، این لااوبالی نیست

در قعرِ دریا ماه را هرگز نمی بینی...!
ماهی که تو میبینی جز ماهی خیالی نیست

از ترس کابوسِ شبانه قهوه می نوشم
لعنت به این قهوه که در آن نیک فالی نیست

#جلال جاوند

چشم هایت...